تنها دلخوشی این روزام باغ عمو یکی مونده به اخریه.
بعضی روزا میریم اونجا.
من خورشید رو میبینم بدون اینکه ساختمونای بلند مانعش بشن
من اسمون ابی رو با تمام پهناش میبینم و حالم خوب میشه!
اونجا قدم میزنم و شکوفه های سفید و صورتی گیلاسو بو میکنم.
اونجا صدای بوق و گاز دادن ماشینا نمیاد.
اونجا فقط صدای نسیمه که لابه لای درختایی که پراز شکوفه هستن میپیچه و صدای پرنده ها و اگه اتیشی باشه صدای جرقه های اتیش.
اونجا چایی اتیشی هست!
من لیوان چاییمو دستم میگیرم و نامجو گوش میدم یا حتی دکلمه های استاد شکیبایی!
تمام دلخوشی این روزام همینه!

+البته نگم که روزی دوبارهم دورواطراف بوته های گلای صدپر حیاطمون میرم که ببینم گل داده یا هنوز وقتش نشده!

​​​​​​


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها