امروز دوست دارم اشک ها بریزم و افسوس بخورم بابت این حال نه چندان خوشایندم

وقتی مادرم گفت کتاب های انشرلی و تمام کتاب هایی که  میخوانم مزخرفی بیش نیستند ؛ناگهان قلبم دچار صاعقه ای دردناک شد که همراه با ترسی امیخته ؛جانم را دربرگرفت.

 حتی روحم نیز فشرده شده است.

پ.ن1:ایا افسوس خوردن من به جا نیست؟

پ.ن2:کامنت ها درفرصتی دیگر تایید میشود.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها