شبایی وجود داره که خوابت نمیبره،تمام وجودت پراز ترس میشه و به اتفاقای بد فکر میکنی!

هی به خودت میگی نه چیزی نمیشه،نه درست میشه!

ولی ته دلت هنوز محکم نشده!

گردن درد میگیری،پس بلند میشی بالشتتو عوض میکنی،از این دنده به اون دنده میشی!

اهنگی که داره پخش میشه رو عوض میکنی،

اما فایده نداره!

 اهنگو قطع میکنی!

میشینی و تو دل شب به اسمون بیکران نگاه میکنی!

توی دلت میگی خدایا میدونم که حواست بهم هست!

میگی خدایا دستمو دوباره بگیر،نذار سقوط کنم!

و زمزمه میکنی

[الا بذکرالله تطمئن القلوب]

 

 


مشخصات

آخرین جستجو ها