سلام!
امروز یه روز دلگیره!
یعنی میتونم بگم اکثر روزای ابن ماه واسم دل گیر بوده
اینو میشه از شیشه های گلایِ زرد و خشک شده ی روی میز فهمید!
چون شاسوسا نتونسته نوازششون کنه و اب شیشه هاشونو عوض کنه!
یا از کتاب (صدسال تنهایی)که نزدیک دوماه و خورده ایه که دستم بهش بنده و هنوز نتونستم تمومش کنم!
یا شایدم از ماگی که نمیدونم توش چایی خوردم یا اب یا شربت ولی همونطور روی میز مونده
و یه میز ابی رنگی که پراز گرد و خاک شده!
من پیش پیش به استقبال جوش هایی که قراره روی سروصورتم بزنه رفتم!
دیروز 7 تا شیرینی خوردم،پریروز همینطور و روزای قبلشم حدودا 4تا و امروز با سه تا شیرینیِ پشتِ سرهم از خودم پذیرایی کردم!
از تخمه های افتابگردونی که نوش جان کردمم نگم دیگه !
هوای امروز ابریه،به حیاط نگاه میکنم
برگای درختا خشک و زرد شدن!
پاییزه دیگه.
درباره این سایت